سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوش

زیباترین نامه از بهترین پدر به بهترین پسر

این بار وبلاگم را با بخشی از نامه ی امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) در کتاب نهج البلاغه متبرک می کنم: 

فرزندم حسن!

قلب نوجوان مانند زمین آمده ی پذیرش هر بذری است.

من در تربیت تو شتاب کردم تا تو به دنبال چیزهایی که دیگران آنها را تجربه کرده و تو را از تجربه دوباره‏ی آنها بی نیاز ساخته‏اند نروی.

فرزندم، من در کردار و رفتار پیشینیان دقت کرده و سر گذشت آنها را مطالعه کردم. قسمت های روشن و شیرین زندگی آنها را از دوران تیره و بدبختی آنها شناختم.

من به عنوان پدر،از هر حادثه ای که در گذشته پیش آمده است، آن هایی را که زیبا و شیرین بوده است برای تو انتخاب کردم مانند هر پدر مهربانی که نیکی ها و خوبی ها را برای فرزندش می‏پسندد. من نیز خواستم تو را با آن خوبی ها تربیت کنم.

فرزندم! تو در آغاز زندگی هستی. نفسی پاک و سالم داری. پس! در آغاز راه و در اول تربیت تصمیم گرفتم

کتاب خدای توانا و بزرگ یعنی قرآن کریم را همراه با تفسیر آیات آن به تو بیاموزم

و قوانین اسلام و احکام حلال و حرام را به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپزدازم.

 

پدرت

علی بن ابیطالب


درس آزادگی و شجاعت

این بار می‏خواهم دست‏نوشته‏هایی از خودم بگذارم. نوشته‏ای به مناسبت اربعین شهادت امام حسین (ع).

من آن زمان نبودم ولی آن طور که در کتاب ها خوانده ام فهمیده ام که امام حسین(ع) و یاران باوفایش در میدان نبرد شجاعانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. می‏گویند امام حسین(ع) و یارانش و بچّه ها بسیار تشنه بودند. حضرت ابوالفاضل(ع) رفتند تا برای آن تشنگان آب بیاورد. وقتی به آب رسیدند خواستند آب بخورند ولی وقتی به یاد آن تشنگان افتادند آب را نخوردند و مشک خود را از آب پر کردند و به سوی خیمه ها حرکت کردند که دشمنان رسیدند. آن دشمنان بزدل دستان آن حضرت را قطع کردند. امّا حضرت نا امید نشدند و مشک را به دندان گرفتند. امّا باز هم دشمنان دست برنداشتند و این بار دیگر حضرت را به شهادت رساندند و مشک را سوراخ کردند.

ما درسهایی که باید از این قیام خونین بگیریم، درس آزادگی و شجاعت است و اینکه هیچ وقت زیر بار حکومتی فاسد و ظالم نرویم و اگر لازم شد به قیام به پا خیزیم. مانند قیام امام خمینی در مقابل رژیم فاسد شاه که انقلاب پیروز شد.

از دیگر درسهایی که ما باید بگیریم این است که هیچ وقت نا امید نشویم، مگر وقتی از هزاران لشکریان امام حسین(ع) فقط 72 تن از آن ها باقی ماند امام تسلیم شدند؟ مگر وقتی در روز نهم و دهم محرم آب را بر روی یاران امام حسین(ع)بستند نا امید شدند؟ مگر وقتی دشمن از روی ترس دستان حضرت ابوافاضل(ع) را قطع کردند حضرت مشک را انداختند و تشلیم شدند؟ نه هرگز! آن ها با تمام امید و شجاعت جلوی دشمن را با جان خود گرفتند.

پس ما هم با این که سال ها از این ماجرا می‏گذرد برای زنده نگه داشتن نام و یاد و خاطره ی آن ها و همین طور زنده نگه داشتن اسلام باید برای آن ها عزاداری کنیم و راه آنها را ادامه دهیم تا دل آن ها از ما خشنود باشد.